کد مطلب:125526
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:355
نور چشم مصطفی
از ستمكاری چرخ كجمدار
شكوه دارم بی حد و حصر و شمار
باز می گویم من از آنها یكی
از جفا و جور بسیار اندكی
شرح حال پیشوای راستین
بشنو از گوش دل ای اهل یقین
آن كه بد نخل نبوت را ثمر
گنج تقوا و فضیلت را گهر
نور چشم مصطفی نور علی
زاده ی خیرالنسا، حق را ولی
سبط پیغمبر امام ممتحن
رهبر دنیا و دین یعنی حسن
در میان اولیا آن غم نصیب
هم خود و هم تربتش آمد غریب
ماتمش را گر بگویم سر به سر
شیعیان را آتش افتد بر جگر
[ صفحه 65]
آتش از زهر بلا در جان فكند
قدسیان را شعله در سامان فكند
در غم او دیده ی آدم گریست
دیده ی آدم نه بل عالم گریست
در جنان شد مصطفی صاحب عزا
با علی همناله شد خیرالنسا
آفتاب دین حق شد زیر میغ
بر لب ما ماند نقشی از دریغ
[ صفحه 66]